کلا با نوشتن مشکل دارم، نه این که با اصل نوشتن مشکل داشته باشم ها، نه، خیلی نوشتنم نمی آید. خیلی وقت ها یک چیزهای عجیبی از مغزم تراوش میکند، اما تا میخواهم مکتوبشان کنم لعنتی ها زورشان می آید روی کاغذ پیاده شوند. گفتم شاید مغزم به کاغذ آلرژی دارد یا شاید هم مشکل از قلم هاست که رسانایی خوبی بین مغز و کاغذ ایجاد نمیکنند. برای همین شروع کردم به دیباگ کردن. چون خیلی توان نوشتن برایم حیاتی است. اصلا دانشجویی که نوشتن بلد نیست بهتر است یه چاله ای چیزی پیدا کند و خودش را سریعا چال کند. ولی خب قبر هم دردسرهایی دارد که ارزشش را ندارد. اولین قدم دیباگ کردن هم شد ساختن همین وبلاگ (...)

البته از آنجا که نوشتن در وبلاگ از نوشتن روی کاغذ مستقل خطی نیست، خدا را چه دیدی شاید بیماری ننوشتنمان هم به همین زودی ها خوب شد!


پ.ن: نه این که همینجوری الکی نوشتم همینجوری الکی هم عکس دارش کردم، عکس یکی از پس زمینه های پیشفرض اوبونتوست که من عاشقشم