خدا بگم این تنبلی و بی انگیزگیو چیکارش نکنه

الان بیشتر از 2 سال از شکست عشقی ما میگذره ها

با این که به همت بزرگان ترکششاشم خوابیده ولی دیگه کو انگیزه

بعد دو سال گوشه گیری و تنهایی و حرس خوردن و 4 ترم مشروطی مگه میشه دوباره شروع کرد

انقدر تنبل شدم و به این تنبلی عادت کردم که دیگه نمیتونم از رو تخت بلند شم

یادش بخیر قبلنا میشد دو سه روز پیاپی نخوابم و روی یه پروژه کار کنم ولی الان چی

زندگیم شده خوابیدن تا لنگ ظهر (گاها تا بعد از ظهر) و بیدار موندن تا ساعت 8 و 9

بیدار موندنم که بیدار موندن مفید نیست که

فداش بشم یا به هاکس میگذره یا نت یا کوفت یا ظهر مار

حس اون جنگنده ای رو دارم که بیخودی رفته تا ارتفاع 15 کیلومتری استال کرده و حالا حال نداره موتورشو روشن کنه و با شتاب g داره با مخ میخوره زمین!